سرلشکر شهید قدرت الله ذالک زاده

بسم رب الشهداء و الصدیقین
گذری بر زندگی سرلشکر شهید قدرت الله ذالک زاده :
شهید قدرت اله ذالک زاده در سال 1330 در سامان که آنروزها کوره دهی بیش نبود متولد گشت و با به
دنیا آمدنش شور و شوقی در دل خانواده خصوصاً پدر و مادرش که بعد از مدتها صاحب فرزندی شده بودند
به وجود آمد پدر شهید که هم اکنون یکی از مجروحین جنگی است و در امر تربیت و اشنا نبودن فرزندش
با قوانین حیات بخش اسلام تا آنجا که می توانست سعی و کوشش می کرد و دمی از این کارها غافل نمی
شد ایشان معتقد بود یک مسلمان نباید فقط مسلمان شناسنامه ای باشد باید اعمال و کردارش و تمام
خصوصیت یک فرد زرنگ و بوی اسلامیت داشته باشد و همبشه انبیاء و امامان را الگوی فرزند خود قرار می
داد مادر شهید که خود مسلمان و خداجوست در این راه نیز توانست خیلی موثر واقع شود و با چنین جوی
شهید تا 9 سالگی رشد نمود و بعد از ان زندگی دوم او شروع می شد آشنائی با اجتماع و مردم در آن
اجتماع زندگی می کنید همانطور که شهید رشد می کرد درد و فقیری که در میان مردم وجود داشت بهتر
برای او نمایانگر می شد چون در آن هنگام سامان محیطی بود بسیار کوچک و اکثر به اتفاق مردم آن از راه
کشاورزی امرار معاش می کردنداین فقر به طور واضع تری نمایان بود و همین امر سبب شده بود که شهید
از همان هنگام از رژیم فاسد و ضد انقلابی شاه کینه عجیبی به دل بگیرد بعد از اتمام دوره ابتدایی و وارد
شدن به دوره دبیرستان حقایق اجتماع را بهتر توانست درک کند او که وقایع خرداد ماه 42و تبعید امام را
شنیده بود که بعد از تحقیق کردن درباره زندگی امام به این حقیقت پی برد که تنها همین قائد بزرگ یعنی
امام خمینی خواهد توانست که ایران را از این منجلاب که رهبران فاسد و قوانین نجات بخش اسلام برپا
دارد از آن به بعد تا انجا که می توانست در افشای رژیم منحوس پهلوی و جناحان و خیانتهای که این
خاندان بر امت ایران روا داشته بودند کوشش می کرد و اگر نتوانست صحبت هایش را در اجتماع بیان کند
ولی همین افتخار برای او بس که خانواده خود و اقوام و آشنایان را تا مقدار زیادی روشن نمود و این شهید
بود که برای اولین بار را با امام و اهداف والای او آشنا گردانید شهید پس از پشت سر گذاشتن دوران سخت
و همراه با انبوه مشکلات که اگر بخواهیم مشکلات این دوره از زندگی شهید را بازگو کنیم از طاقت این
برنامه خارج و در این چند سطر نمی گنجد در سال 1348 وارد خدمت سربازی شد چون از همان اوایل
عاشق پرواز کردن در آسمان نیلگون کشور بود به خدمت نیروی هوایی در آمد و این عشق و علاقه را با ورود
به پایگاه وحدتی دزفول کامل نمود چون جو حاکم بر ارتش در ان زمان با اختناق شدید و فشار همراه بود و
صدای آزادیخواهی به شدت سرکوب می شد و نیز تا قبل از این که انقلاب
0
خداگونه مان به پیروزی برسد و ندای الله اکبر شعارمان گردد در محیط ارتش سکوت اخنیار نموده اما نه
سکوت مطلق چون در خارج از پایگاه هر زمان پیش می آمد ما را مظالم و مفاسد دوران شاه آشنا گردانیده و
از خصوصیات پیامبر گونه رهبر انقلاب برایمان می گفت، و می گفت با شروع سال 0331 که انقلاب اسلامی
داشت شکل می گرفت و تظاهرات گسترده در سراسر ایران انجام می شد و تمام قشرهای ملت با وحدت و با
یک رهبر می خواستند که نظام پوسیده و سراسر ظلمت شاهنشاهی را از بیخ و بن بر کنند و حکومتی
اسلامی را جایگزین حکومت شاهنشاهی و یزیدی گردانند این تظاهرات و قیام کم کم به داخل پاسگاه نیز
کشیده شد و افراد ارتشی که سالیان دراز و خان جنرالهای آمریکائی شاه را به اجبار شنیده بود همدوش
ملت مسلمان ایران بپا خواسته که برای سرنگون کردن رژیم فعالانه شرکت نمودند همانطور که همگی اطلاع
دارید از میان ارتشیان این هماوان غیور ما بودند که برای اولین بار با ملت همبستگی اعلام داشتند هما
شهید ما نیز در دوران انقلاب شرکت فعال داشت با این که نظامی بود بدون هراس از دستگاههای اطلاعات و
جاسوسی شاه به ترتیب دادن تظاهرات و راهپیمائها در پایگاه می پرداختند شهید که از سالیان قبل منتظر
چنین لحظاتی بود و همواره برای تحقیق انقلاب اسلامی از جان و هستی مایه گذاشته بود تمام این خطرات
را به جان می خرید و هیچکدام از این مانعها باعث نشده که او راهی را که در پیش گرفته است ناتمام گذارد
در آخرین روزهای عمر رژیم شاه تظاهرات بزرگی را در پایگاه تربیت داده و توسط عمال شاه شدیداً مضروب
گشت تا این که به یاری خدا و همت ملت مسلمان انقلاب اسلامیان به ثمر رسید بعد از انقلاب در کمیته
پایگاه فعالیت خود را شروع کرد و در این جنگ و حمله مزدوران عراقی به سرزمین اسلامیان شهید با تمام
وجود هستی خود را برای پرواز در آوردن هواپیماها کوشش نمود کوشش و تلاش این چنین این فرزندان از
جان گذشته است که بتعث می شود ما و شما یا خیل آسوده زیر این آسمان زندگی کنیم و شب سر بالین
گذاشته و صبح با آسودگی خاطر دیده بگمائیم بعد گذشت 10ماه و پشت سر گذاشتن خطرات بسیاری که
جان شهید را تهدید می کرد سرانجام در 4دی ماه بر اثر بمباران موشکی مزدوران عراقی شهادت را که
فقط بندگان صالح خداوند می توانند نسیب خود کنند نسیب خود کرد دفتر زندگی شهیدی دیگر را از تبار
حسنیان که در سطر سطر نگاشته شده بود برای همیشه بسته شد و سرباز رشیدی دیگر از سربازان امام
زمان به لقاء الله پیوست جمله ای از شهید به یاد دارم که در آخرین سفرش به اینجا به دفعات تکرار می کرد
او می گفت ما ارتشیان ایران همگی سرباز امام زمان هستیم.و شهادت ارثی است که از امامان به ما رسیده
یاد تمامی شهیدان گرانی باد و راهشان پر رهرو و مستدام » هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق « است
باد .
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد...
) شادی ارواح طیبه امام و شهداء صلوات (



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : دو شنبه 13 ارديبهشت 1395برچسب:, | 7:4 بعد از ظهر | نویسنده : سربازان سایبری امام زمان(عج) |